نگرشهای بحثبرانگیز
در رابطه با ازدواج، مباحثههای زیادی در کشورهای مختلف انجام شدهاست- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوجهای دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابلقبول برای زنان، حقوق زوجها (بهویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گستردهتر. بهطور مثال، یکی از مجادلههای دورهٔ معاصر (که علیالخصوص بهطور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونیشدن روابط همجنسگرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهرهمندی از حقوق و تعهدات قانونی.

در برخی از کشورها، محافظهکاران اجتماعی با ازدواج همجنسگرایان مخالفاند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهیشدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلیاش» خواهد شد.همچنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظهکارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هممذهب و همنژاد، ممکن است به ترتیب، قانونیشدن ازدواج بینالادیانی و ازدواج میاننژادی را محکوم کنند.
ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریفاش از پدیدهٔ ازدواج شدهاست. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج همجنسگرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «لایحهٔ دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالتها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کردهاست. این دعوی معتقد است که DOMA حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.
برانگیختگی هفتساله زناشویی
برانگیختگی هفتساله زناشویی سندرم، نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که میگوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته میگردد.این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن میگوید.تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متاهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو میکند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا" و محتملا" کمتر از هفت سال هم روی میدهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفتهاند.
وسوسه و برانگیختگی هفتساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.
چندهمسری
گروههای مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیر معمول شدهاست. در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بودهاست، ولی اخیرا توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شدهاست.
حقوق و وظایف
ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا میکند. و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آنها نیز میشود. و میتواند شامل موارد ذیل باشد:
واگذاری کنترل بر خدمات جنسی، کار و اموال همسر به شوهر/زن یا خانوادهٔ دیگری
واگذاری مسئولیت دیون همسر به شوهر/زن
دادن حق ملاقات همسر به شوهر/زن هنگامی که وی بستری با زندانی است
واگذاری کنترل امور همسر به شوهر/زن هنگامی که وی ناتوان است
گماشتن دومین سرپرست قانونی فرزند والد
برقراری حسابی مالی مشترک به خاطر کودکان
برقراری خویشاوندی میان خانوادههای زوجین
این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروههای گوناگون در هر جامعه به طور قابل ملاحظهای متغیر است.
ازدواج گروهی
ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته میشود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تاسیس میکنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب میشود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده میگیرند.هیچ کشوری ازدواجهای گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفتهاست.
ازدواج در جامعهشناسی
جامعهشناسی خانواده به بررسی واقعیتهای موجود در مفهوم «خانواده» و ریشهیابی دگرگونیهای آن میپردازد. به طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقشهای اجتماعی و جابهجایی پایگاه اجتماعی افراد میشود.
موضوع مکانگزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعهشناسی و انسانشناسی است.
محل سکونت، بعد از ازدواج
نظریههای اولیهای که سعی در توضیح ِ عوامل تعیینکنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشتهاند - برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانستهاند (از جمله، نظریههای لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهشهای میانفرهنگی که با استفاده از نمونهگیریهای جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان دادهاست که، بهطورکلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی همچون «چند زنی» پنهان ماندهاست. به بیان دقیقتر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنی ِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بیانجامد. «چند زنی ِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس میشود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیشبینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از اینرو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همانطور که کوروتایو نشان دادهاست، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیدهتر از آن است که امکان پیشبینی را بدهد.
در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محلهای جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.
سیر تاریخی ازدواج
ایران باستان
در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده میشد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان میداد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشتهاند.نوع دیگر که باعث بحث و جدلهای زیادی میان امروزیان شدهاست خویدوده بود که ازدواج با محارم است.
تاریخ ازدواج بر اساس فرهنگ
گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر میرود بسیاری از فرهنگها افسانههایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام میشود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویزگیهای آماری دوره در طول زمان تغییر کردهاست فرهنگهای گوناگون تئوریهای خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشتهاند. برای مثال یکی میتواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تامین کند حلال زادگی نتیجهٔ این معاملهاست تا انگیزههای آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متاهل بیشتر کار میکنند آزادی جنسی را ازدست میدهند و به نظر نمیرسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند
اما زنهایی که میشد آنها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابر این معمولا انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریبا در همه جوامع، دستیابی به زنها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شدهاست تا بتوان شدت رقابتها را کاهش داد.» انواعی از ازدواجهای گروهی که در آنها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشتهاند. اگرچه که این گونه ازدواجها به ندرت اتفاق میافتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسانشناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایرفرهنگها به مرد اجازه میدهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده میشود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز میدانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیتهایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آنها و یا عضویتشان در گروههای مذهبی و یا سایر گروههای اجتماعی قرار میدهند.
چین
منشا اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روشهای مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد میشد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمیشد، خانوادهها گاهی ازدواجهای درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علیرغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت میکردند، زن و شوهر به طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده میشدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی میکرد.
قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به طور اساسی سنتهای ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواجهای مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.
اروپا
در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود - تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را بعنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولا وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی میرسیدند ازدواج میکردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زنهای آنها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شدهاست که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولا تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین میکرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار میرفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواجهای یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی میآورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج میکردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهمتر از احساسات بود: زنی که پدرش میمرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار میشد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند - حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.
در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده میشد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل میشد. در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست میداد و حقوق خانواده جدیدش را میگرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود ]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی میماند، او تحت تبعیت پدرش میماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ میکند وهیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمیکند. حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.
از اوایل دوره مسحیت (سالهای ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملا خصوصی نگاه میشد، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونهاست که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج میکنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل میگیرد، که ازدواج آنها در محضر خداوند انجام میشود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.» / در قرن دوازدهم [کجا؟] زنها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.
به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواجهای مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام میشد. زوج به طور شفاهی به هم پیمان میبستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.این پیمان به عنوان "verbum" شناخته میشد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا میشد (برای مثال «من با تو ازدواج میکنم») بدون تردید الزام آور بود.اگر به زمان آینده ادا میشد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی میشد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواجها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل میشد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواجها از قبل تعیین میشد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد. و این قرارهای ازدواج معمولا برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانوادههای مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیفها بود. کلیسا در برابر این وصلتهای تحمیلی مقاومت کرد و دلابل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۸] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.
متوسط سن ازدواج در اوخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بودهاست. نقش ازدواجهای ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس میکرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت درامرازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴-۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹-۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین میشد.این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود میآورد.
در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت میشناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دوشاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آنها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان میکند.»صادر کرد.
در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون " لزوم شکل گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود. در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیر معمولی) میشد.[۶۳] این نوع از ازدواجهای مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام میشد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰،۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت میشد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیتهای یهودی و کواکرها (Quakers) لازم الاجرا نبود. آنها با آداب و رسوم خود ازدواج میکردند.
به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواجهای مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و موثر تایید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به طور خصوصی برگزار شود.
در قانون معاصر عوام درانگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آنها میپذیرند زن و شوهر باشند.ادوارد وسترمارک اظهار کردهاست که «نهاد ازدواج احتمالا از یک عادت باستانی تکامل یافتهاست»
keywords : ارسلان،وب سایت ارسلان قاسمی،مقاله ارسلان قاسمی
در رابطه با ازدواج، مباحثههای زیادی در کشورهای مختلف انجام شدهاست- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوجهای دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابلقبول برای زنان، حقوق زوجها (بهویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گستردهتر. بهطور مثال، یکی از مجادلههای دورهٔ معاصر (که علیالخصوص بهطور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونیشدن روابط همجنسگرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهرهمندی از حقوق و تعهدات قانونی.

در برخی از کشورها، محافظهکاران اجتماعی با ازدواج همجنسگرایان مخالفاند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهیشدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلیاش» خواهد شد.همچنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظهکارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هممذهب و همنژاد، ممکن است به ترتیب، قانونیشدن ازدواج بینالادیانی و ازدواج میاننژادی را محکوم کنند.
ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریفاش از پدیدهٔ ازدواج شدهاست. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج همجنسگرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «لایحهٔ دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالتها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کردهاست. این دعوی معتقد است که DOMA حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.
برانگیختگی هفتساله زناشویی
برانگیختگی هفتساله زناشویی سندرم، نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که میگوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته میگردد.این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن میگوید.تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متاهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو میکند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا" و محتملا" کمتر از هفت سال هم روی میدهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفتهاند.
وسوسه و برانگیختگی هفتساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.
چندهمسری
گروههای مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیر معمول شدهاست. در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بودهاست، ولی اخیرا توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شدهاست.
حقوق و وظایف
ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا میکند. و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آنها نیز میشود. و میتواند شامل موارد ذیل باشد:
واگذاری کنترل بر خدمات جنسی، کار و اموال همسر به شوهر/زن یا خانوادهٔ دیگری
واگذاری مسئولیت دیون همسر به شوهر/زن
دادن حق ملاقات همسر به شوهر/زن هنگامی که وی بستری با زندانی است
واگذاری کنترل امور همسر به شوهر/زن هنگامی که وی ناتوان است
گماشتن دومین سرپرست قانونی فرزند والد
برقراری حسابی مالی مشترک به خاطر کودکان
برقراری خویشاوندی میان خانوادههای زوجین
این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروههای گوناگون در هر جامعه به طور قابل ملاحظهای متغیر است.
ازدواج گروهی
ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته میشود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تاسیس میکنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب میشود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده میگیرند.هیچ کشوری ازدواجهای گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفتهاست.
ازدواج در جامعهشناسی
جامعهشناسی خانواده به بررسی واقعیتهای موجود در مفهوم «خانواده» و ریشهیابی دگرگونیهای آن میپردازد. به طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقشهای اجتماعی و جابهجایی پایگاه اجتماعی افراد میشود.
موضوع مکانگزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعهشناسی و انسانشناسی است.
محل سکونت، بعد از ازدواج
نظریههای اولیهای که سعی در توضیح ِ عوامل تعیینکنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشتهاند - برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانستهاند (از جمله، نظریههای لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهشهای میانفرهنگی که با استفاده از نمونهگیریهای جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان دادهاست که، بهطورکلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی همچون «چند زنی» پنهان ماندهاست. به بیان دقیقتر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنی ِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بیانجامد. «چند زنی ِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس میشود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیشبینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از اینرو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همانطور که کوروتایو نشان دادهاست، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیدهتر از آن است که امکان پیشبینی را بدهد.
در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محلهای جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.
سیر تاریخی ازدواج
ایران باستان
در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده میشد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان میداد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشتهاند.نوع دیگر که باعث بحث و جدلهای زیادی میان امروزیان شدهاست خویدوده بود که ازدواج با محارم است.
تاریخ ازدواج بر اساس فرهنگ
گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر میرود بسیاری از فرهنگها افسانههایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام میشود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویزگیهای آماری دوره در طول زمان تغییر کردهاست فرهنگهای گوناگون تئوریهای خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشتهاند. برای مثال یکی میتواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تامین کند حلال زادگی نتیجهٔ این معاملهاست تا انگیزههای آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متاهل بیشتر کار میکنند آزادی جنسی را ازدست میدهند و به نظر نمیرسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند
اما زنهایی که میشد آنها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابر این معمولا انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریبا در همه جوامع، دستیابی به زنها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شدهاست تا بتوان شدت رقابتها را کاهش داد.» انواعی از ازدواجهای گروهی که در آنها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشتهاند. اگرچه که این گونه ازدواجها به ندرت اتفاق میافتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسانشناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایرفرهنگها به مرد اجازه میدهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده میشود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز میدانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیتهایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آنها و یا عضویتشان در گروههای مذهبی و یا سایر گروههای اجتماعی قرار میدهند.
چین
منشا اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روشهای مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد میشد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمیشد، خانوادهها گاهی ازدواجهای درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علیرغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت میکردند، زن و شوهر به طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده میشدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی میکرد.
قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به طور اساسی سنتهای ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواجهای مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.
اروپا
در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود - تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را بعنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولا وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی میرسیدند ازدواج میکردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زنهای آنها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شدهاست که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولا تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین میکرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار میرفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواجهای یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی میآورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج میکردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهمتر از احساسات بود: زنی که پدرش میمرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار میشد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند - حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.
در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده میشد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل میشد. در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست میداد و حقوق خانواده جدیدش را میگرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود ]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی میماند، او تحت تبعیت پدرش میماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ میکند وهیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمیکند. حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.
از اوایل دوره مسحیت (سالهای ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملا خصوصی نگاه میشد، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونهاست که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج میکنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل میگیرد، که ازدواج آنها در محضر خداوند انجام میشود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.» / در قرن دوازدهم [کجا؟] زنها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.
به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواجهای مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام میشد. زوج به طور شفاهی به هم پیمان میبستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.این پیمان به عنوان "verbum" شناخته میشد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا میشد (برای مثال «من با تو ازدواج میکنم») بدون تردید الزام آور بود.اگر به زمان آینده ادا میشد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی میشد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواجها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل میشد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواجها از قبل تعیین میشد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد. و این قرارهای ازدواج معمولا برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانوادههای مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیفها بود. کلیسا در برابر این وصلتهای تحمیلی مقاومت کرد و دلابل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۸] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.
متوسط سن ازدواج در اوخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بودهاست. نقش ازدواجهای ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس میکرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت درامرازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴-۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹-۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین میشد.این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود میآورد.
در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت میشناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دوشاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آنها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان میکند.»صادر کرد.
در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون " لزوم شکل گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود. در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیر معمولی) میشد.[۶۳] این نوع از ازدواجهای مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام میشد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰،۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت میشد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیتهای یهودی و کواکرها (Quakers) لازم الاجرا نبود. آنها با آداب و رسوم خود ازدواج میکردند.
به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواجهای مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و موثر تایید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به طور خصوصی برگزار شود.
در قانون معاصر عوام درانگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آنها میپذیرند زن و شوهر باشند.ادوارد وسترمارک اظهار کردهاست که «نهاد ازدواج احتمالا از یک عادت باستانی تکامل یافتهاست»
keywords : ارسلان،وب سایت ارسلان قاسمی،مقاله ارسلان قاسمی